حدیث کربلا

محمود ملک ثابت

در روز عاشورا عطش بيداد مـی کــرد

دریا خروشان می شد و فـریاد مــی کـرد

فریاد هــل مـن نـاصر مظلـوم مردی

حق را گـواهی داده استمــداد مـی کـرد

خــون خــدا جـوشیـد و نیکو باغبانی

گلـزارهــای خشــک را آبــاد می کــرد

با خون سرخش در میـــان حق و بـاطل

ترسیم خط ســرخ را بنیــاد مــی کــرد

آویــزه عــرش خــدا افتــاد بــر خـاک

در خاک و خون موجی دگر ایجاد می‌کرد

در زیـر خنجـرهای زهــرآگین دشمــن

فرزنـد زهـرا بـاز هـم ارشـاد مـی کــرد

صـد پــاره قــرآن بـود زیـر سـم اسبان

هــر آیـه ای فریـاد عدل و داد می کرد

خورشیدها را بر ســر نـی کـرده بـودند

آوای نـی خون بر دل سجـاد مـی کـرد

خونابه مــی بـاریـد از چشمــان ثــابت

تا دل حدیـث کــربلا را یــاد می کرد

یزد – محمود ملک ثابت

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا